وقایعی را روایت می کند که پس از آن که صالح که نتوانست به چیزهای زیادی در زندگی خود دست یابد، از معشوقش آیسل جدا شد و با سلطانی که خواهرش صلاح می دید وارد مسیر ازدواج شد، رخ داد.