عبدالقادر گیلانی و اسرف که در طول سفر با هم آشنا شدند، با هم عازم بغداد می شوند. عبدالقادر گیلانی پس از بازگشت از خلوت خود، هرج و مرج شهر را می بیند و وارد مبارزه برای حقیقت می شود.