ZIM متوجه می شود که رهبران توانا او هرگز قصد نداشتند به زمین بیایند و او برای اولین بار در زندگی خود اعتماد به نفس خود را از دست می دهد، که شکست بزرگی است که دشمن انسانی او، دیب منتظر آن بوده است.