اوزگور پسر جوانی که از کودکی پدر و مادرش را از دست داده بود وارث ثروت پدربزرگش بود اما یک شرط دارد که باید مدتی در روستا زندگی کند وگرنه به یک موسسه خیریه اهدا می شود. اوزگور به آن روستا می رود...